۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

• به ساده لوح میگن بهترین شهر دنیا کجاست؟ میگه.سانفرانسیسکو میگن بنویسش میگه : نی بد کردم. تایمنی

• به ساده لوح میگن مانده نباشی میگه اگه باشم ، چه کده می تانی؟!

• از ساده لوح می پرسن نظرت راجع به زلزله چیست ؟میگه طرح عالیست ، تکان دهنده ست .



• روش دفع کرم روده: 3 روز فقط چای و بیسکویت میخوری،‌ روز 4 فقط چای میخوری در این موقع کرم میاید بیرون و میپرسه بیسکویت کو؟ میگیریش.




• به ساده لوح میگن : طاعون آمده .
میگه :خوچی آورده ؟!

• ساده لوح کولرش (آیرکندیشنش) خراب میشه. به فامیلش می گه: مه صد بار نگفتم، چهار نفری روبروی کولر نشینین.




• التماس ساده لوح به ماشینی که کارت ره میاندازی و پول برت میته:
توره به سر مادرت بد کردم پول کارندارم دپلوم پوهنتون مه پس بده


به ساده لوح می گن به زنبورهایی عسلی که از کندو ی عسل محافظت می کنن چی می گن؟
می گه: مانده نباشید!

• ساده لوح از دوست دخترخود که تازه همرایش آشنا شده می پرسه نامت چیست؟
دوست دخترش می گه:اسم من در تمام باغچه ها هست، اگه فامیدی.
ساده لوح می گه: فهمیدم، بیل!


ساده لوح به دوست خود قصه میکنه: این همسایه ما ساعت 2 نصف شب همرای مشت میكوبید به دیوار خانهء ما وهیچ بس نمی کرد.
دوستش میگه:عجب آدم های مردم آزاری پیدا میشن.حتماً نگذاشتن بخوابی دیگه؟
ساده لوح میگه :نه !!!!! خوشبختانه خواب نبودم ! داشتم ترمپت تمرین می كردم!!!!

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

سفر آسترالیا

ساده لوح میره آسترالیا و می بنه که کانگرو ها هر طرف خیز می زنند، با خود میگه : اینه ایکشور پیشرفته ره سی کو که حتی ملخ هایش ایقه کلان کلان است.

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

ماهی گیری

دریک محل که مردم عمومأ به ماهیگیری مشغول هستند، دولت به خاطر ازیکه نسل کرم زمینی که در ماهی گیری ازش استفاده میشه رو به انقراض نهاده ، امر میکنه که ماهی گیری بند شوه و هرکس که ماهی میگیره اعدام شوه.
یک روز پولیس درلب دریا یک نفر ره می بینه که یک کرم زمینی درنوک چنگک زده و ماهی میگیره.
پولیس میره و از دستش میگیره و برش میگه که حالی بخیر اعدام استی، نفر میگه، چرا؟
پولیس میگه به خاطری که ماهی میگیری.
نفرمیگه ، نه مه ماهی نمیگیرم.
پولیس میگه ، پس چه میکنی؟
نفر میگه: مه کرم خوده او بازی یاد میتم

کله پاچه

ساده لوح میره پیش داکتر ومیگه که بسیار ضعیف شده.
داکترمیگه:
مه توره ماینه کدم هیچ تکلیف نداری فقط باید باد ازی جگر ، کله پاچه و مغز بخو که یک زره قوی شود.
ساده لوح میگه:
داکترصایب ، ای چیزا ره که گفتی ، باد ازنان بخورم یا پیش از نان؟؟؟؟؟

سیل

یک نفر در قریهء که ساده لوح در آن زندگی می کنه ، میایه و میگه که از ریاست حوادث طبیعی آمده و مطالعات شان نشان میته که قریه را شاید سیل ببره ، پس باید مردم دراین مسئله راه حل ره پیدا کنند.
ساده لوح میگه:
اوبیادر راه حل بسیار آسان است، ده چهارطرف قریه سیم خاردار بگیرین ، سیل که آمد بند میشه .

صف نانوایی

ساده لوح در صف نانوایی ایستاده بود.نانوادفعتأ گفت:
بیادرا صف بسیار دراز شده ، دو سه نفرآخر ایستاد نشن که نان برشان نمی رسه.
ساده لوح رخ به مردم کرده گفت:
بیادرا نزدیک نزدیک ایستاد شوین که صف کوتاه شوه و به همو دو سه نفر آخرم نان برسه.

فاصلهء مهتاب

پسر ساده لوح ازش میپرسه :
پدرجان : ماتودوراس یامزار شریف ؟
ساده لوح میگه:
بچیم ماتو ره از ایجه دیده میتانی ؟
بچه میگه: بلی
ساده لوح میپرسه : مزارشریف ره دیده میتانی؟
بچه میگه: نه
ساده لوح میگه: خوب معلوم است دگه مزارشریف دوراست.