۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

شفتالو

از ساده لوح میپرسن: ده میوه ها کدام میوه ره خوش داری ؟
میگه شفتالو ره.
میپرسن: چرا؟
میگه به خاطری که ده بینش چارمغز است.

سوال مشکل

ساده لوح امتحان کانکور میته وقتی از امتحان برون میشه ازش میپرسن کدام سوال زیاد مشکل بود ؟
میگه نام پدر

کست سفید

ساده لوح کست خالی را گوش میداده و هی گریه می کرده.
ازش میپرسن چرا گریه می کنی؟
میگه : دلم به خوانندهء این کست می سوزه بیچاره گنگه بوده.

دوست دختر

ساده لوح با دوست دخترش قدم میزده ، یک بار دختر میگه که اگه پدرم مره همرای تو ببینه برش چه بگویم؟
ساده لوح میگه: هیچ بگو بیادرم است.

تظاهرات

ساده لوح میره تظاهرات بسیار زود برمیگرده.
پدرش می پرسه : چرا این قدر زود برگشتی؟
میگه: رفتم دیدم بیروبار بود پس آمدم

پول شراب

ساده لوح میره شراب بخره ، وقتی به طرف دوکانی که شراب ره به طور مخفی می فروشه راهی است دفعتآ یک موتر پولیس میایه.
ساده لوح پول شراب ره میدازه در جوچه.

آثار باستانی

از ساده لوح می پرسن: در شهر شما آثار باستانی است؟
میگه: نه نیست ولی حالا تصمیم دارن بسازن.

عزیزم

از ساده لوح میپرسن : وقتی خانمت را عزیزم می گی چه احساس داری؟
میگه: احساس خجالت.
میگن : چرا؟
میگه چون نامش یادم میره.

۱۳۸۷ بهمن ۸, سه‌شنبه

جلسه

ساده لوح میره در جلسه و به دوست خود زنگ میزنه و آهسته میگه:
مه حالی در جلسه هستم بعد از جلسه برت زنگ می زنم

نقل قول

ساده لوح میخواهد خود را فهمیده نشان دهد می گوید:
یک فيلسوف ميگه دايره ي زندگي مربعي است كه سه ضلع داره عشق ومحبت

داستان نویس

ساده لوح می خواهد داستان بنویسد و چنین آغاز می کند:
شب بود و خورشید به روشنی می درخشید ، پیرمرد جوانی یکه و تنها همراه خانواده اش در سکوت گوشخراش شب قدم زنان استاده بود.

گاو

از ساده لوح می پرسن : اگه گاو خنگ بخوره و هوا هم زیاد سرد باشه چی میشه؟
میگه: هیچ باز او وخت گاو به جای شیر ، شیر یخ میته

خواستگاری 2

ساده لوح میره خواستگاری ، دختر را می بینه میگه: امکان داره که ای ره بی حجاب هم ببینم؟ دختر چادر خوده پس میکنه و ساده لوح سراپایشه می بینه میگه نه، بینیش بسیار بزرگ اس.

خواستگاری

بی بی گل که مادر جمعه خان نجار است میره به بچی خود خواستگاری .
ازش میپرسن بچه چی کارس؟
میگه: ویندوز نصب می کنه.

پول بیمه

ساده لوح میره موتر خوده بیمه کنه، میره در بخش مالی بیمه و پیسه تحویل میکنه. کسی که پیسه را تحویل میگیره به ساده لوح میگه : الهی ازی بیمه هیچ وقت استفاده نکنی ( هدفش این بوده که خداکنه که موترت هیچ گاهی تکر نکنه) .
ساده لوح میگه: الهی تو هم از پول خیر نبینی

معاینهء تلویزیونی

ساده لوح خانم خود را میاره معاینهء تلویزیونی ( آلتراساوند) مسوول معاینهء تلویزیونی بعدازایکه خانمش ره معاینه می کنه میایه و به ساده لوح میگه:
مبارک باشه طفل تان پسر است.
ساده لوح میگه: بی شک بی شک.. نامش چیس؟

لباس آستی کوتاه

ساده لوح برای اولین دفعه میاید به شهر، چون تابستان بوده میبینه همه گی پیراهن نیم قوله پوشیدن. حیران میشه وبا خود میگه:
مه نمی فهمم ای مردم که پیرانایشان آستین نداره همرای چی بینی خوده پاک می کنن.

جای تولد

ساده لوح از یکی می پرسه: کجا به دنیا آمده یی؟
طرف میگه در شفاخانه
ساده لوح میگه: چرا مگر مریض بودی

کتاب خانه

ساده لوح میره کتابخانه و به کتابدار میگه:
ای کتابه که دیروز برده بودم یک عالم شخصیت داشت ولی داستانش معلوم نبود.
کتاب دارمیگه:
اوه ای تو بودی که کتابچه تلفون مره برده بودی.

۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

رنگ بنفش

از ساده لوح می پرسن که رنگ یاسمنی ( بنفش ) چه رقم است؟
میگه: آبی ره دیدی .. سرخش

کل و سلمانی

روزی یک نفر که سرش کاملأ کل بود و هیچ موی به سرش نمانده بود داخل سلمانی می شه. همگی برش می بینه و می خنده.
کل میگه: چرا خنده می کنین مه او خوردن آمدیم

زجر روانی

از یک ساده لوح میپرسن در تمام زندگی کدام زمان بیشتر زجر روانی دیده ای؟
گفت: همو روزی که مه ره ده یک خانهء گرد بردن و گفتن دریک کنج بشین

دواخوردن

ساده لوح مریض میشه دواهای خود ره بی وقت می خوره. میپرسنش چرا؟
میگه: می خواهم که مکروب ها را غافل گیر کنم

اشاره موتر

ساده لوح ره می گن که ببین که اشارهء موتر کار میکنه یانه، از موتر پائین میشه میگه:
کار میکنه...نه میکنه...کارمیکنه...نمیکنه...

کوسه

از کوسه می پرسن چرا ریش نداری ؟
میگه: سون مادرم رفتیم

هوای سرد

یکی ره در زمستان می گن که وقتی داخل خانه شدی دروازه ره پیش کو که هوای بیرون سرد است.
میگه: ولا گه ده ای یک دروازه و دو دروازه پیش کدن هوای بیرون گرم شوه

دل بدی

از ساده لوح می پرسن اگه دلبدی برت دست بته چه می کنی؟
میگه: مام برش دست می تم

درکجای کابل

از ساده لوح می پرسن در کجای کابل می شینی ؟
میگه : هرجائیکه مانده شوم