۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

ماهی گیری

دریک محل که مردم عمومأ به ماهیگیری مشغول هستند، دولت به خاطر ازیکه نسل کرم زمینی که در ماهی گیری ازش استفاده میشه رو به انقراض نهاده ، امر میکنه که ماهی گیری بند شوه و هرکس که ماهی میگیره اعدام شوه.
یک روز پولیس درلب دریا یک نفر ره می بینه که یک کرم زمینی درنوک چنگک زده و ماهی میگیره.
پولیس میره و از دستش میگیره و برش میگه که حالی بخیر اعدام استی، نفر میگه، چرا؟
پولیس میگه به خاطری که ماهی میگیری.
نفرمیگه ، نه مه ماهی نمیگیرم.
پولیس میگه ، پس چه میکنی؟
نفر میگه: مه کرم خوده او بازی یاد میتم

کله پاچه

ساده لوح میره پیش داکتر ومیگه که بسیار ضعیف شده.
داکترمیگه:
مه توره ماینه کدم هیچ تکلیف نداری فقط باید باد ازی جگر ، کله پاچه و مغز بخو که یک زره قوی شود.
ساده لوح میگه:
داکترصایب ، ای چیزا ره که گفتی ، باد ازنان بخورم یا پیش از نان؟؟؟؟؟

سیل

یک نفر در قریهء که ساده لوح در آن زندگی می کنه ، میایه و میگه که از ریاست حوادث طبیعی آمده و مطالعات شان نشان میته که قریه را شاید سیل ببره ، پس باید مردم دراین مسئله راه حل ره پیدا کنند.
ساده لوح میگه:
اوبیادر راه حل بسیار آسان است، ده چهارطرف قریه سیم خاردار بگیرین ، سیل که آمد بند میشه .

صف نانوایی

ساده لوح در صف نانوایی ایستاده بود.نانوادفعتأ گفت:
بیادرا صف بسیار دراز شده ، دو سه نفرآخر ایستاد نشن که نان برشان نمی رسه.
ساده لوح رخ به مردم کرده گفت:
بیادرا نزدیک نزدیک ایستاد شوین که صف کوتاه شوه و به همو دو سه نفر آخرم نان برسه.

فاصلهء مهتاب

پسر ساده لوح ازش میپرسه :
پدرجان : ماتودوراس یامزار شریف ؟
ساده لوح میگه:
بچیم ماتو ره از ایجه دیده میتانی ؟
بچه میگه: بلی
ساده لوح میپرسه : مزارشریف ره دیده میتانی؟
بچه میگه: نه
ساده لوح میگه: خوب معلوم است دگه مزارشریف دوراست.

رادیوگرافی

ساده لوح رادیو گرافی می خواند و رادیوگراف می شود.
یک روز یک دختر بسیار زیبا میایه و میگه که اکس ری صدرش ره بگیره.
ساده لوح عکس ره میگیره و میگه که دوساعت دیگه بیا و عکست ره ببر
وقتی ساده لوح عکس ره میبینه متوجه می شه که یک استخوان قبرغهء دختر شکسته است .
دوساعت میگذره و دختر دنبال عکس میایه. ساده لوح برش میگه:
اینه ای عکس ، یک استخوان قبرغهء تان شکسته بود که مه با فوتوشاپ او ره جورکردم ، تشویش نکیند.