۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

رادیوگرافی

ساده لوح رادیو گرافی می خواند و رادیوگراف می شود.
یک روز یک دختر بسیار زیبا میایه و میگه که اکس ری صدرش ره بگیره.
ساده لوح عکس ره میگیره و میگه که دوساعت دیگه بیا و عکست ره ببر
وقتی ساده لوح عکس ره میبینه متوجه می شه که یک استخوان قبرغهء دختر شکسته است .
دوساعت میگذره و دختر دنبال عکس میایه. ساده لوح برش میگه:
اینه ای عکس ، یک استخوان قبرغهء تان شکسته بود که مه با فوتوشاپ او ره جورکردم ، تشویش نکیند.

هیچ نظری موجود نیست: