۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

تمساح

یک روز ساده لوح یک چوچهء تمساح پیدا میکنه و خواستش ایس که او ره خانه ببره.
درراه دوستش اوره می بینه و میگه خانه نبرش ، باید ای ره ببری به باغ وحش.
فردایش ، همو دوستش می بینه که باز تمساح پیش ساده لوح است .
برش میگه: مگم باغ وحش نبردیش؟
ساده لوح میگه : بردم ، دیروز باغ وحش بردمش ، امروز می برمش سینما

هیچ نظری موجود نیست: